از اینکه توی همچین روز غمناکی بیام و فقط یه روزمره ساده بنویسمحقیقتا تو مخم نمیره!!بااینکه از همه پلتفرم های اجتماعی برای نشون دادن اعتراضم استفاده میکنمو صرفا اینجا رو گذاشته بودم برای دور بودن از اخبارولی چجوری میشه و میتونم از اخباری دور بشم که ساعت هفت صبح باهاش چشمامو باز کردم و هر لحظه که تصورش میکنم تن و بدنم میلرزه و با خودم میگم واقعا اتفاق افتاده و این اتفاق هر روز به من و ما نزدیک و نزدیک تر میشهو این حجم از ضعف و ضعیف بودنم بعنوان یه عضوی از جامعه واقعا عصبیم میکنهجوری که دوست دارم همه ی این اتفاقا و هشتگ هایی که میخونم زودترش برای خودمافتاده باشه و دیگ نباشم که بقیه رو بخونم و ببینم.نه تنها زبان من بلکه زبان خیلی ها برای بیان همچین فاجعه ای قاصر میشه!یه واژه ای به لغت نامه ام اضافه کردم که هر وقت حالم خیلی بده با خودم میگم امروز واقعا روحم درد میکنه و واقعا درد رو از روحم حس میکنم خیلی چیز سخت و ترسناکیه توی این سن ماها همچین تجربه هایی داریمنمیگم فقط ما بودیم تو جهان و تاریخ که اینجوری شدیمقطعا بودن توی جنگ جهانی اول/دوم ولی جایی که ما زندگی میکنیم از وقتی که ما به دنیا اومدیمهمین بوده و فقط از بد به بدتر تغییر کرده و این واقعا دلم رو به درد روحم رو آزار میده و میتونم از هر کلمه ای برای بیان دردم استفاده کنم تا به قشر مسن و سن بالاتر جامعه بفهمونم که اگ ما غمگین و ناراحتیماگ ما بیکاریم و از صبح تا شب تو تخت و دست به گوشی ایماگ ما حوصله جمع و حرف زدن نداریم اینا همش و همش تقصیر شماستهمین شمایی که الان این وضعیت رو نمیبینین و براتون مهم نیستفقط خودتونو میبینین و اندک حقوق و پولی که یه روزی اینم قطع میشهو اونموقع شما میپیوندین به ما و ما مثل شما نیستیم که مسخرتون ک مغز مایه حیات!...
ادامه مطلبما را در سایت مغز مایه حیات! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : thinkofbrown بازدید : 100 تاريخ : جمعه 2 دی 1401 ساعت: 0:39